
- admin
- 1 تیر 1398
- 0
ایرآسیا (AirAsia) شرکت هواپیمایی ارزانقیمت مالزیایی است. دفتر اصلی ایرآسیا در کوالالامپور مالزی قرار دارد و ازنظر تعداد ناوگان و مقاصد پرواز، بزرگترین شرکت هواپیمایی مالزی بهشمار میآید. ایرآسیا به اکثر کشورهای آسیایشرقی موسوم به آسهآن (ASEAN) پرواز مستقیم دارد. آسهآن مجموعهای از ۱۰ کشور واقع در جنوبشرقی آسیا است؛ ازجمله تایلند، سنگاپور، فیلیپین، مالزی، اندونزی، ویتنام، میانمار، لائوس، کامبوج و برونئی.فرناندز ارزش خالص شرکت را به بیش از ۱.۵ میلیارد دلار افزایش داد و اکنون چهارمین شرکت هواپیمایی آسیا است. تبدیل شرکتی ورشکسته به برندی جهانی کار سادهای نیست و فرناندز دو دلیل اصلی را راز موفقیت و گسترش شرکت میداند: ۱. ایرآسیا همیشه از فناوریهای جدید استقبال کرده و آنها را برای پیشرفت و توسعهی خود بهکار گرفته است؛ ۲. فرهنگ سازمانی شرکت و استخدام افرادی است که لزوما در دانشگاههای مطرح تحصیل نکردهاند؛ اما چشماندازهای بزرگی دارند و نهتنها خودشان، بلکه شرکت را نیز توسعه دادهاند.

فرناندز در مصاحبهای با مجلهی Foundr توضیح میدهد چگونه توانسته شرکتی ورشکسته را با ایدهای که از شرکتی انگلیسی گرفته، به کسبوکاری چندمیلیارددلاری تبدیل کند. در ادامهی این مقالهی زومیت، بخشهایی از مصاحبهی او را میخوانیم.
تونی: دوازده سال در صنعت موسیقی کار کردم و پیشازآن هم حسابدار بودم. سال ۲۰۰۱، آغاز عصر دیجیتال بود و شرکتهایی مانند Nasper، سرویس آنلاین موسیقی و اسپاتیفای، رسانهی پخش موسیقی و پادکست و ویدئو کار خود را بهتازگی آغاز کرده بودند. ایدهی آنها از دیدگاهم جالب بود؛ اما در شرکتی که کار میکردم، هیچکس با من همعقیده نبود. آنها گمان میکردند اینترنت صنعت موسیقی را نابود خواهد کرد؛ اما واقعیت این است که نمیتوان فناوری را بهعقب بازگرداند. بنابراین، از کارم استعفا دادم و از نیویورک خارج شدم و به لندن رفتم. سپس، به رستورانی رفتم و به این فکر میکردم که باید در آینده چه کاری انجام دهم. باید دوباره به شغل حسابداری بازمیگشتم یا شرکت ضبط موسیقی خودم را راهاندازی میکردم. درحالیکه به این موضوع فکر میکردم استلیوس هاجیایانو، رئیس شرکت خطوط هواپیمایی ایزیجت را در تلویزیون دیدم.
من عاشق هواپیما هستم و در بچگی همیشه به پدرم میگفتم که روزی صاحب شرکت خطوط هواپیمایی خواهم شد. داشتن شرکت هواپیمایی از آن شغلهایی است که همیشه بزرگترها آن را مسخره میکند و هیچکس آن را جدی نمیگیرد. همین اتفاق در بچگی برای من هم افتاد.
بااینحال، اتوبوس سوار شدم و به فرودگاه لوتون لندن رفتم و واقعا شگفتزده شدم. مردم با ۸ پوند به بارسلونا و با ۶ پوند به پاریس پرواز میکردند. همهچیز نارنجی بود و هرگز تا آن زمان چیزی بهنام مفهوم خطوط هوایی ارزان بهگوشم نخورده بود. از دیدگاهم این ایده مرز باریکی بین نبوغ و حماقت بود و پیش خودم گفتم من هم همین کار را انجام خواهم داد.
انسان، تنها یکبار زندگی میکند. اگر شکست میخوردم، کار دیگری آغاز میکردم؛ اما نمیخواستم زمانیکه ۵۵ سالم شد، با خودم فکر کنم و بگویم «ای کاش این کار را انجام میدادم!» بنابراین، به مالزی بازگشتم و بههمراه تعدادی از همکارانم ملاقاتی با نخستوزیر ترتیب دادم و این ایده را با او مطرح کردم. او برای ما آرزوی موفقیت کرد؛ اما گفت مجوز جدیدی صادر نمیکند و باید یکی از خطوط هواپیمایی موجود را بخریم. این ایده، ایدهی خوبی بود؛ زیرا ما پولی برای راهاندازی خط هواپیمایی جدید نداشتیم.
ما خطوط هواپیمایی ایرآسیا را سه روز پیش از حملهی ۱۱سپتامبر به قیمت یک رینگیت (واحد پول مالزی)، یعنی کمتر از یک دلار و با بیش از ۱۰ میلیون دلار بدهی خریدیم. در ۸دسامبر۲۰۰۱، شرکت ایرآسیا را با ۲۶۵ کارمند نگران تحویل گرفتم. تا آن زمان، آنها مرا تنها در نمایشهای موسیقی تلویزیونی دیده بودند و حالا از اینکه بدون هیچ سابقهی کار مرتبطی رئیسشان شده بودم، ابراز نگرانی میکردند. آنها هر ماه بهموقع حقوق خود را دریافت میکردند و از این متعجب بودند که شخصی بدون سابقهی کاری در صنعت خطوط هوایی چگونه شرکت را مدیریت میکند.